سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نبرد رستم و جومونگ

کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو


به رستم چنین گفت اون جومونگ!

ندارم ز امثال تو هیچ باک

که گر گنده ای من ز تو برترم

اگر تو یلی من ز تو یلترم



رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:


منم مرد مردان ایران زمین

ز مادر نزادست چون من چنین

تو ای جوجه با این قد و هیکلت

برو تا نخورده است گرز بر سرت



جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:



تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی



در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:



چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین



بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:



جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!



و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:



و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!



و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:



بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!


اس ام اس های عاشقانه جدید

عشق تو وسط قلبمه ، درست همینجا ، همین تو
یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات داره حکم دارو !
.

.
رفیق مثل کفش میمونه ، رفاقت مثل جاده !
خیلی سخته وسط جاده بفهمی پا برهنه ای
.

.
دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی / بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیری ست دلم چشم به راهت دارد / ای عشق سری به خانه ی ما نزدی . . .
.

.
هر روز بی تو روز مباداست ، روزی شبیه به امروز
روزی شبیه به دیروز ، روزی شبیه به فردا . . .
.

.
در سینه دلی به وسعت غم دارم / بر زخم دلم نیاز مرهم دارم
هر چیز برای خود فراهم کردم / در زندگی ام تو را فقط کم دارم . . .
.

.
دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند ، اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان . . .
.

.
بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم / گیرم بخرندم ، به کسی کار ندارم
گر در هر دو جهانم نپسندد تو پسندی / من در دو جهان غیر شما یار ندارم . . .
.

.
بوی گیسوی تو را نیمه شب آورد نسیم / تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم . . .
.

.
ای عشق چه در شرح تو جز عشق بگویم / زیرا که تو در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی . . .

.

.
معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست ؟ / من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست ؟
از تو هم دل کندم و هرگز نپرسیدم ز خویش / چاره ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست ؟
.

.
ناگهان آیینه حیران شد گمان کردم تویی / ماه پشت ابر پنهان شد گمان کردم تویی
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی / هر کجا زلفی پریشان شد گمان کردم تویی . . .
.

.
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .
.

.
با رفیقت مثل چتر رفتار نکن که هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی
.

.
من نه آنم که روم جز تو پی یار دگر / یا به جز تو شوم طالب دیدار دگر . . .
.

.
از روستای چشم تو گذر کردم به شهر عشق / شهری که این غریبه در آن گم نمی شود . . .
.

.
طنین نبض بارانی / بلوغ چشمه سارانی
تو را من دوست می دارم / و می دانم که می دانی . . .
.

.
این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته / موج ماهی های عاشق را به ساحل ریخته
زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت / گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته .
.

.
ذوقم که میرسد به تو فعال میشود / دور از تو خاک میخورد و چال میشود
این عاشق خجالتی از شرم چشمتان / هر وقت میرسد به شما لال میشود